از تجمع در مجتمع کوروش تا گردهمآیی بر مزار کوروش؛
چرا همیشه غافلگیر میشویم و تنها چاره مان «ممنوعیت» است؟!
از تجمع دهه هشتادیها در مجتمعی تجاری در پایتخت تا گردهمآیی در پاسارگاد، زمان زیادی گذشت اما هرچقدر در اتفاق اول دست بسته بودیم، در رویداد دوم نیز چیزی برای عرضه نداشتیم و تنها نظاره گر جریانی بودیم که تا پیش از وقوع، هیچ از آن نمیدانستیم و لذا «غافلگیر» شدیم!
اتفاقی که در کنار روایتهای نقل شده از کوروش، پادشاه مشهور هخامنشی، دستمایه خوبی برای افتخار به این شخصیت تاریخی به شمار میآید و به دلایل فراوان، در مقاطع مختلف تاریخی نیز تقویت شده است. از جمله در دولت قبل که منشور اصلی حقوق بشر کوروش به کشورمان منتقل شد و برای عموم به نمایش درآمد.
رویدادی که به موازات آن، توجه ها به روزی خاص در تقویم معطوف شد که بنا به برخی منابع تاریخی، سالروز ورود کوروش به بابل است؛ فتحی که در تاریخ داستان های افتخارآمیز زیادی برایش نقل شده و به نوعی سرآغاز امپراتوری هخامنشیان و مقدمه تاریخ پر فراز و نشیب سلسله های مختلف پادشاهی در کشورمان به شمار میآید.
نکته جالب توجه در این میان، آن که این روزِ به خصوص به تازگی در کانون توجه ها قرار گرفته و پیشتر برای کسی با اهمیت نبوده؛ اقبالی عجیب که روز گذشته صحنه های دور از انتظاری رقم زد و موجب شگفتی بسیاری شد. چیزی شبیه غافلگیری که اگر بگوییم همه را غافلگیر کرد، به نظر دور از انصاف سخن نگفته ایم.
برای پاسخ گفتن به این پرسش، بد نیست کمی به عقب تر بازگردیم و رویدادی که در مجتمع تجاری کوروش در تهران رخ داد، مرور کنیم؛ روزی که در آن شماری از متولدین دهه هشتاد خورشیدی تصمیم گرفتند بی هیچ دلیلی گرد هم آمده و پس از مشخص کردن محل دیدار، رویدادی رقم زنند که همگان را شگفت زده کرد.
تجمعی بزرگی که ترافیک خیابان های مجاور آن محدوده را مختلف نمود و ابعاد آن موجب شد به سرعت به صدر اخبار رسیده و از گعده ای پدید آمده به دست همسالان، به رویدادی نیازمند تحلیل و بررسی تبدیل شود که تا مدت ها ورد زبان بسیاری مان باشد، به ویژه آنکه پیش از وقوعش نمیدانستیم قرار است چنین اتفاقی با چنین ابعادی در پایتخت رقم بخورد.
درست مثل گردهمآیی بزرگ روز گذشته در پاسارگاد؛ در مکانی که روزگاری دور هرچند آباد و سرسبز بوده و نخستین چهارباغ ایرانی در آن بنا گذاشته شده، اما امروز جذابیتش، سرسبزی و جوی های آب نیست و تنها کسانی به سراغش میروند که علاقه مند به تاریخ کشورمان باشند.
وجه اشتراک این دو رویداد، با صرف نظر از نام کوروش، غافلگیر شدنمان از تجمع های شکل گرفته است. اتفاقی که اگر یگانه و واحد بود، شاید میشد «غافلگیری» را ابزاری برای توجیهش کرد اما این گونه نیست و میتوان نمونه های متعددی برشمرد که تکرارش را ثابت میکنند. مثل تجمع مشهور در بوستان آب و آتش در تهران، یا تجمع جوانانی که لباس های عجیب و غریب پوشیده بودند و در پارک پردیسان گرد هم آمده بودند و… .
رویدادهای فراوانی که وقتی واکنش های رخ داده به آنها را مرور کنیم، درخواهیم یافت در مقابل همه شان، تنها حضور نیروهای انتظامی در محل و تلاش برای متفرق کردن جمعیت ثبت شده، نه بیشتر. واکنشی که حتی به کنکاش درباره چرایی این گردهمآیی ها هم منجر نشده و نتوانسته قدرت پیش بینی درباره چنین رویدادهایی را پدید آورد.
اشتباهی که تمرکز روی این رویداد و بی توجهی به پیشینه ماجرا یا حتی سیاسی نگریستن به آن رقم خواهد زد و موجب شکلگیری تقابل و وخیم شدن اوضاع خواهد شد. حتی ممکن است فضایی احساسی و هیجانی پدید آورده و تبعات فراوانی به دنبال داشته باشد.
این در حالی است که در این مورد به خصوص، میتوان گزارههای تأثیرگذار زیادی را برشمرد و از برخوردهای تند برای بازداشتن طرفداران این گردهمآیی ها از حضور در آنها گرفته تا تحقیر زبانی افرادی که به حضور در چنین محافلی گرایش دارند (آنچه در واکنش به برخی اتفاقات رخ داده در پاسارگاد به شدت شایع شده و به پدید آوردن فضای تقابل به ایشان کمک رسانده) و حتی تلاش برای مخدوش جلوه دادن باورهای ایشان، همه را مصداق برخورد ناصحیح با این پدیده خواند.
آن هم در شرایطی که هرچه چنین پدیده هایی ما را غافلگیر و گاه نگران میکند، به دلایل فراوان موجب شادی برخی سودجویان و دشمنان شده و برخوردهای ناصواب ما در جهت تقویت آن عمل میکند. رویکردی که در نتیجه آن، جرقه های کوچک به دور از چشم ما تبدیل به اتفاقات وسیع میشود و با دخالت عجولانه و ناصحیح ما در نتیجه غافلگیری، ماجرا را از اتفاق به غائله تبدیل میکند و آنجاست که غایت ماجرا برای هیچ کداممان مطلوب نخواهد شد.
ارسال نظر