معمار ارديبهشت٩٦
علي جنتي رييس ستاد انتخاباتي « اعتدال و توسعه» حزب نزديك به رييسجمهورشد.
« اعتماد» از زندگي سياسي او گزارشميدهد
گروه احزاب
فرزند آيتالله جنتي و مريد مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني رييس ستاد انتخاباتي نزديكترين حزب به حسن روحاني شد. علي جنتي در حالي جبه رياست ستاد انتخاباتي حزب اعتدال و توسعه را بر تن ميكند كه تا همين چند ماه پيش قباي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دولت اعتدال را بر تن داشت و به دليل فشارهاي بسيار عطاي صدارت را به لقايش بخشيد تا از اين پس راحتتر از هميشه بتواند حرفهايش را بزند و يار كمكي حسن روحاني باشد. فرزند ٦٧ ساله آيتالله احمد جنتي در شرايطي قرار است بازي انتخاباتي حزب اعتدال و توسعه را سامان دهد كه ارتباط خوبي با اصلاحطلبان و هواداران اجتماعي- سياسي مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني دارد. سياهه سياسي علي جنتي هرچند پر است از مسووليتهاي رنگ و وارنگ اما هرگز در كارنامه او رياست ستاد انتخاباتي يك حزب ديده نميشود. اين دانشآموخته مدرسه حقاني كه پيش از انقلاب از عناصر اصلي آموزش مبارزه مسلحانه با رژيم بود و پس از انقلاب هم، مسووليتهاي مختلف را تجربه كرده براي نخستين بار است كه رياست انتخاباتي يك حزب را بر عهده ميگيرد. جنتي چه راه و مسيري را از ديروز انقلابيگرياش تا امروز سياست ورزياش پشت سر گذاشته است:
علي جنتي، پسر ارشد آيتالله احمد جنتي دبير شوراي نگهبان است كه مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني را پدر معنوي خود ميداند. او از طلاب مدرسه حقاني است كه سال ۱۳۳۹ خورشيدي به وسيله آيتالله سيد محمد بهشتي، مهدي حائري تهراني، علي مشكيني و حسين حقاني در قم تاسيس شد. علي جنتي در مدرسه حقاني در كلاسهاي درس بسياري از آيات و فقهاي نامدار انقلابي از جمله آيات بهشتي، جنتي، خزعلي، مقتدايي، جوادي آملي، آذري قمي، گرامي، مفتح و… بوده است. پسر ارشد آيتالله جنتي همچون بسياري از شاگردان مدرسه حقاني خيلي زود وارد مبارزه با رژيم پهلوي شد. به گفته خودش سال ١٣٤٧ و در ١٩ سالگي و درجريان پخش اعلاميههاي امام خميني از سوي ساواك تحت تعقيب قرار ميگيرد اما هرگز موفق به دستگيري علي جنتي لاداني نميشود چرا كه او پس از مشورت با مقام معظم رهبري و آيتالله هاشميرفسنجاني به خارج از كشور عزيمت و در كشورهاي سوريه، لبنان و كويت مقيم شد. علي جنتي در مصاحبهاي و در پاسخ به چرايي و چگونگي مبارزه مسلحانه با رژيم پهلوي چنين گفته است: «سال ٥٠ كه حركت مسلحانه آغاز شد، در ابتدا توسط چريكهاي فدايي خلق بود كه بزرگترين عمليات آنها در سياهكل بود و محكوم به شكست شد كه رژيم آنها را محاصره كرد و تعداد زيادي از آنها كشته شدند. مجاهدين خلق نيز از سوي ديگر كار خود را شروع كردند و مبارزه آنها نيز مسلحانه بود. در آن زمان به همراه جمعي از دوستان حوزوي به اين فكر افتاديم كه حركت مسلحانهاي را آغاز كنيم؛ بهطور طبيعي به دليل نداشتن تجربه در اين زمينه تلاش ميكرديم خود را به مجموعه مجاهدين خلق نزديكسازيم تا از تجربيات آنها بهره ببريم. برادر من كه يك بار به دليل پخش رساله حضرت امام(ره) دستگير شده بود و ٦ ماه محكوم شده بود در زندان با برخي از اين عناصر آشنايي پيدا كرده بود و از آنجا به مجموعه مجاهدين خلق وصل شده بود و هنوز هم عضويت پيدا نكرده بود اما با آنها ارتباط داشت، با آقاي عزتالله شاهي كه بعدا به عزت مطهري اسمش را عوض كرد. يكسري نوشتهها و دستنوشتههاي مجاهدين خلق در زمينه اقتصاد، درباره نهج البلاغه و برداشت از قرآن، سوره محمد(ص) را دريافت ميكرديم و به تدريج به دنبال تهيه سلاح رفتيم. در اين گروه شايد يك قبضه سلاح هم بيشتر به دست ما نيامد اما در هر صورت دنبال اين امر بوديم؛ تصور ميكرديم از طريق مبارزه مسلحانه بايد راه را ادامه دهيم.» علي جنتي همچنين در همين مصاحبه روايتش را از مشورت گرفتن از مقام معظم رهبري و آيتالله هاشميرفسنجاني براي فرار از دست ساواك اينگونه بازگو ميكند: «در آن شرايط اخوي بنده هم دستگير شده بودند، برخي از دوستان نيز مانند محمد حسين طارمي دستگير شده بودند. بعدش آقاي محمدي عراقي دستگير شده بودند و دو سه نفر هم بيشتر از گروه نمانده بوديم. همه دوستان هم پيشنهاد كردند كه برويد به خارج از كشور. بهترين گزينه براي ما خروج از كشور بود چرا كه سرانجام كسي كه دستگير ميشد يا اعدام يا حبس ابد بود؛ در نتيجه تصميم به خروج از كشور گرفتم؛ در آن زمان در ابتدا به ذهن من رسيد كه با مقام معظم رهبري در اين خصوص صحبت كنم و از اين ايشان كه در مشهد بودند استمداد بطلبم تا ايشان با توجه به آشناهايي كه به منطقه سيستان و بلوچستان داشتند يك نفر را معرفي كنند تا كمك كند من به آن طرف مرز بروم كه ايشان فرمودند من الان كسي را نميشناسم. بعد خدمت آقاي هاشميرفسنجاني آمدم كه ايشان فردي را معرفي كردند و از طريق آن ما رفتيم زاهدان و از آن جا هم قاچاقي را پيدا كردند ما را به آن طرف مرز بردند.» علي جنتي ابتدا به سوريه و سپس به لبنان ميرود. بسياري از انقلابيون با كمك علي جنتي موفق به سفر به عراق و ديدار با امام خميني ميشدند. بسياري از انقلابيون جوان همچون يحيي رحيم صفوي و شهيد محمد بروجردي در دوراني كه علي جنتي در سوريه و لبنان بود تحت آموزشهاي نظامي تحت مديريت وي بودهاند: «در طول نزديك به چهار سال كه ما آن جا بوديم بيش از ٦٠ نفر براي آموزش به خارج از كشور آمدند؛ شهيد محمد بروجردي از جمله آنها بود كه در جنوب لبنان هم نزديك مرز اسراييل كه رفتيم ايشان هم بودند. شهيد مهدي باكري آمدند، سردار سرلشگر رحيم صفوي به همراه دوستش آقاي احمد فضائلي بودند كه اين دو هم دست پر برگشتند زيرا مقداري اسلحه هم با خود به ايران آوردند، آقاي يونسي(وزير سابق اطلاعات) بودند، آقاي غرضي از جمله افرادي بودند كه ثابت ماندند و آموزشهاي سياسي ميدادند. چون يك قسمت هم آموزش سياسي بود كه در اين زمينه آقاي غرضي بيشترين نقش را داشتند.» جنتي سال ٥٥ و در اوج تعقيب و مراقبتهاي ساواك تصميم ميگيرد براي جمعآوري كمكهاي مالي و مشورت با بزرگان درباره ادامه كمپ آموزش مبارزه مسلحانه به ايران بازگردد. همين ميشود كه با لباس عربي مبدل و پاسپورت يكي از كشورهاي منطقه به كويت ميرود تا از سفارت ايران ويزا بگيرد. به راحتي موفق ميشود و به عنوان يك تبعه عرب به ايران بازميگردد و فرصت تجديد ديدار با آيتالله شهيد بهشتي، آيتالله هاشميرفسنجاني و آيتالله شهيد قدوسي برايش فراهم ميشود. از مرحوم حاج تقي حاج ترخاني كمكهاي مالي مورد نياز را ميگيرد و در همين سفر ازدواج هم ميكند تا فرزند اولش سال ١٣٥٧ در دمشق متولد شود. جنتي پس از تبعيد امام خميني به پاريس راهي ليبي ميشود تا با قذافي براي كمك به انقلاب ايران كمك بگيرد. پس از امام و اگرهاي فراوان و ترس از تكرار ماجراي ناپديد شدن امام موسي صدر جلسه با قذافي برگزار ميشود. رهبر ليبي بهشدت از انقلاب ايران حمايت ميكند و اعلام ميكند كه هر كمكي از دستش بربيايد انجام ميدهد. علي جنتي راهي پاريس ميشود. خبر حمايت قذافي را به ايشان ميرساند اما امام يك جمله ميگويد: «قذافي قابل اعتماد نيست.» با پيروزي انقلاب فصل جديدي از زندگي علي جنتي آغاز ميشود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در آغاز سال ١٣٥٩ محمد غرضي رفيق دوران مبارزات جنتي استاندار خوزستان ميشود و به دكتر هادي، موسوي خوئينيها و حداد عادل و غضنفرپور پيشنهاد ميكند كه جنتي را به عنوان مدير صدا و سيماي خوزستان انتخاب كنند. علي جنتي پس از دريافت پيشنهاد آن را ميپذيرد تا مدير صدا و سيماي جمهوري اسلامي مركز اهواز نخستين سمت دولتي او باشد. جنتي در دي ماه همان سال پس از تصويب قانون اداره صدا و سيما، از سوي شهيد آيتالله دكتر بهشتي به عنوان نماينده قوه قضاييه در شوراي سرپرستي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران معرفي شد و تا سال ١٣٦٢ به عنوان عضو شورا و در مقطعي به عنوان مدير شبكه اول سيما خدمت كرد. جنتي در سال ٦٣ استانداري همان استان را بر عهده گرفت و پس از آن مدتي استانداري خراسان و رياست دفتر هاشميرفسنجاني را تجربه كرد.
در سال ٧١ با حكم علي لاريجاني وزير وقت ارشاد به عنوان معاون امور بينالملل اين وزارتخانه منصوب شد كه اين فعاليت تا سال ٧٧ ادامه يافت و طي اين مدت، دوران دو وزير ارشاد ديگر(مصطفي ميرسليم و عطاءالله مهاجراني) را تجربه كرد. همكاري علي جنتي با مهاجراني يك سال بيشتر دوام نياورد و از سال ٧٧ تا پايان دوره رياستجمهوري خاتمي، به عنوان سفير ايران در كويت مشغول فعاليت بود.
پس از گذشت پنج سال از تصدي اين سمت(جنتي به رياست كميته فرهنگي- اجتماعي شوراي عالي امنيت ملي انتخاب شد. آن روزها حسن روحاني دبير اين شورا بود. با روي كار آمدن محمود احمدينژاد در انتخابات رياستجمهوري ۱۳۸۴ وي از كويت فراخوانده و به عنوان معاون سياسي وزير كشور، مصطفي پورمحمدي منصوب شد اما در آستانه انتخابات شوراها و مجلس خبرگان در سال ۱۳۸۵، تحت فشار هواداران محمود احمدينژاد از اين سمت كنار گذاشته و بار ديگر به عنوان سفير به كويت فرستاده شد اما در سال ۱۳۸۹ از اين مقام بركنار شد.
در همين سال به درخواست حسن روحاني رييس مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت نظام، به عنوان پژوهشگر سياست خارجي در اين مركز مشغول به كار شد. جنتي پس از انتخابات ٩٢ و به درخواست روحاني پيشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را پذيرفت اما پس از دو كارت زرد مجلس دهم و فشار جريان تندرو طي نامهاي به حسن روحاني اعلام كرد كه ديگر قادر به ادامه خدمت در اين وزارتخانه نيست. جنتي در بخشي از استعفانامه خود نوشته بود: «همچنان كه اتاقهاي فكر پنهان براي تخريب كليه دستاوردهاي دولت و ناكارآمد نشان دادن آن عزم خود را جزم كردهاند، اينجانب و همكارانم هرگز خود را خالي از اشكال ندانسته و همواره از هرگونه نقد سازنده استفاده كردهايم ولي متاسفانه برخي از جريانات سياسي با زيرپا گذاشتن همه تعهدات اخلاقي، سعي در وارونه جلوه دادن مسائل و بدبين ساختن عالمان و شخصيتهاي ديني و متدينين نسبت به عملكرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دارند و انتظار ميرود در چند ماه آينده اينگونه جوسازيها تشديد شود.
اينجانب با وجود آنكه تمامي توان خود را براي ايجاد فضاي فرهنگي همراه با آرامش و متانت به كار گرفته و از حاشيهسازيها فاصله گرفتهام در عين حال خود را قادر به ادامه خدمت در اين عرصه نميبينم و مايلم دولت خدمتگزار بتواند در فضاي آرام و خالي از تنش، برنامههاي فرهنگي خود را دنبال كند لذا بدينوسيله استعفاي خود را تقديم ميدارم و اميدوارم نيروهاي شايسته بتوانند با توان بيشتر اين حوزه را مديريت كنند.» جنتي البته بعدها ناگفتههاي خود درباره دوران وزارت فرهنگ و علل استعفايش را برشمرد. او حالا چندي است كه سه روز در هفته به دفتر حزب اعتدال و توسعه ميرود. گويا پس از رحلت مراد خود نميخواهد دولت مورد اعتماد آيتالله هاشميرفسنجاني زمينگير شود. همين است كه با توجه به ارتباطات خوب و صميمانهاي كه هم با معتمدان آيتالله هاشميرفسنجاني و اصلاحطلبان دارد، ميخواهند نقشي تاريخي و خير را در جهت افزايش همگرايي و تقريب ميان اصلاحطلبان و اعتدال گرايان ايفاء كند و از ديگر سو حزب اعتدال و توسعه با انتخاب او اين پيام را به اصلاحطلبان ارسال كند كه آماده مذاكره براي انتخابات است.
ارسال نظر