ترامپ، نتانیاهو و اجلاس تهران
سیدحسین موسوی
رئیسجمهور آمریکا در آخرین هفته از نخستین ماه زمامداری خود در کاخ سفید از نخستوزیر رژیم صهیونیستی استقبال کرد و پس از چند ساعت دیدار و مذاکره پشت پرده با وی در نشست مشترک مطبوعاتی دیدگاه دولت جدید آمریکا را درباره فرمول «دو دولت در یک سرزمین» اعلام کرد و از بینتیجهبودن فرمول یادشده سخن […]
رئیسجمهور آمریکا در آخرین هفته از نخستین ماه زمامداری خود در کاخ سفید از نخستوزیر رژیم صهیونیستی استقبال کرد و پس از چند ساعت دیدار و مذاکره پشت پرده با وی در نشست مشترک مطبوعاتی دیدگاه دولت جدید آمریکا را درباره فرمول «دو دولت در یک سرزمین» اعلام کرد و از بینتیجهبودن فرمول یادشده سخن گفت. ترامپ از اسرائیل و فلسطینیها خواست برای دستیابی به صلح پایدار به مذاکرات دوجانبه مبادرت کنند. ترامپ گفت هر نتیجهای که دو طرف اسرائیلی و فلسطینی در جریان این مذاکرات به آن میرسند، مورد تأیید او خواهد بود. در مقابل، نتانیاهو در همین مصاحبه مطبوعاتی مشترک گفت در عمر خود هیچ رئیسجمهوری آمریکا را مانند دونالد ترامپ ندیده است که تا این درجه به حمایت از اسرائیل همت گمارد. ترامپ نخستین رئیسجمهور آمریکاست که برخلاف همه مقررات بینالمللی و همچنین قطعنامههای شورای امنیت (۲۴۲، ۳۳۸ و…) موضع گرفته است. اتحادیه اروپا -که در کمیسیون چهارجانبه ناشی از اجلاس مادرید در دهه ٩٠ میلادی عضویت دارد- و دبیرکل سازمان ملل متحد نیز در برابر این سیاست جدید دولت ترامپ واکنش منفی نشان دادند. در این میان، اجلاس جهانی حمایت از انتفاضه فلسطین با شرکت نمایندگان ۸۰ کشور جهان از روز گذشته در تهران آغاز به کار کرد. بهاینترتیب موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال این دیدگاه دولت ترامپ آشکار شد. این نوشتار میکوشد ابعاد گوناگون سیاست جدید آمریکا در قبال مسئله فلسطین و پیامدهای آن را در خاورمیانه بررسی کند.
اول: از امضای توافق اوسلو در آغاز دهه ٩٠ میلادی تا امروز رژیم صهیونیستی و دولتهای متعاقب آن از موضوع برپایی دولت مستقل فلسطین در پایان یک دوره انتقالی نگران بودند، اما به دلیل جانبداری خانواده بینالمللی از اوسلو و ثمره آن یعنی فرمول «دو دولت در یک سرزمین» نمیتوانستند آشکارا مخالفت خود را با این موضوع ابراز کنند. در نتیجه رژیم صهیونیستی به سیاست جایگزین دیگری روی آورد و به صورت پرشتاب این سیاست را در سرزمینهای اشغالی ۱۹۶۷ فلسطین بهویژه بخش شرقی بیتالمقدس دنبال کرد تا عملا برپایی دولت مستقل فلسطین ناممکن شود. این استراتژی رژیم صهیونیستی به نام سیاست ایجاد واقعیتهای جدید روی زمین از طریق احداث آبادیهای یهودینشین در کرانه باختری بهویژه در بخش شرقی بیتالمقدس و یهودیسازی همه نشانهها، اماکن تاریخی، مقررات مربوط به رفتوآمد فلسطینیها در ۱۹۴۸ و این اواخر تصویب ممنوعیت پخش اذان از بلندگوهای مساجد بیتالمقدس در کنست اسرائیل سامان گرفت و بهگونهای تحریکآمیز دنبال شد. اسرائیل در پاسخ به اعتراضهای جهانی به این سیاست تلآویو به امکان جابهجایی سرزمین در مناطق الف، ب و ج با فلسطینیها در گفتوگوهای نهایی اشاره میکرد. حتی دولت باراک اوباما در آخرین ماه زمامداریاش در کاخ سفید در رابطه با قطعنامه پیشنهادی چهار کشور غربی و اسلامی در شورای امنیت که در محکومیت احداث آبادیهای یهودینشین در سرزمینهای اشغالی ۱۹۶۷ صادر شد، از حق وتو استفاده نکرد. اینک که دولت دستراستی دونالد ترامپ زمام امور را در بزرگترین قدرت جهانی به دست گرفته، رسما از بیهودگی فرمول دو دولت در یک سرزمین سخن میگوید. دولت نتانیاهو که در چند سال اخیر به دلیل سیاست احداث آبادیهای یهودینشین در سرزمینهای اشغالی فلسطین تحت شدیدترین فشارهای اروپا، خاورمیانه و تا حدودی واشنگتن قرار داشت، از این پس بدون کوچکترین مشکل و بحران جهانی رؤیای دولت یهودی واحد را در فلسطین تاریخی تحقق میبخشد.
دوم: بهلحاظ پروتکلی ایالات متحده آمریکا از دوره تأسیس رژیم صهیونیستی تا یک هفته قبل بهطور نسبی از دو نقش متفاوت در برخورد با مسئله فلسطین در محافل بینالمللی برخوردار بود. دقت کنید این موقعیت دوگانه، متفاوت یا متناقض در ویترین جامعه جهانی مطرح میشد، اما در سیاستهای پشت پرده به نقش پایدار خود در حمایت بیچونوچرا از اسرائیل ادامه میداد. اصل اول این سیاست حمایت همهجانبه از اسرائیل و اصل دوم ایفای نقش میانجی میان اسرائیل و فلسطین برای دستیابی به صلح پایدار بود. چنانکه گفته شد، ایالات متحده آمریکا در همه دولتهای متعاقب از اصل اول پیروی میکرد و اصل دوم بیشتر برای کاهش فشارهای جهانی و محدودکردن رؤیاسازیهای رهبران صهیونیسم به منظور مدیریت مذاکرات و خارجنشدن آن از حوزه منافع واشنگتن دنبال میشد. روزی یکی از رهبران آمریکا گفته بود واشنگتن در کنار اسرائیل است، چه ظالم باشد و چه مظلوم. این توصیف کوتاه مغز استخوان استراتژی واشنگتن در قبال مسئله فلسطین بوده و هست، بااینحال باید به یک نکته حقوقی و اخلاقی اشاره کرد که میتواند عنوان ارزندهای برای سیاستهای واکنشی جهان نسبت به سیاست خاورمیانهای آمریکا تلقی شود؛ ایالات متحده آمریکا با اتخاذ این موضع بسیار صریح رئیسجمهور این کشور دیگر نمیتواند اصل دوم خود را در قبال مسئله فلسطین یعنی نقش میانجی میان طرفین برای دستیابی به صلح دنبال کند. به روشنی واشنگتن از موضع یک میانجی پاکیزه و عادل ساقط شده و اینک کشورهای عربی و اسلامی و نیز اعضای جنبش غیرمتحد و حتی اروپا و سازمان ملل متحد باید با یک اقدام مشترک نقش میانجی را بر دوش منظومهای از کشورهای غیرمتحد (بهدلیل گستردگی آن در مقیاس جهانی) قرار دهند.
سوم: ایالات متحده آمریکا برای جایگزینی فرمول دیگری بهجای دو دولت در یک سرزمین به دنبال تحقق آرزوی دیرینه رهبران صهیونیسم است. آرزوی اسرائیل اجرای استراتژی سهستونی است که هرازچندگاهی مطرح میشود.
ستون اول این طرح درباره حلوفصل نهایی موضوع آوارگان فلسطین در اردوگاههای کشورهای عربی از طریق دادن تابعیت نهایی به آنها و گشودن درهای کشورهای مهاجرپذیر در اروپا و آمریکا و دیگر کشورهای داوطلب حل میشود. ستون دوم انتقال فلسطینیهای ساکن کرانه باختری به کشور اردن با موافقت این کشور و اخذ تابعیت این کشور تحتنظارت بینالمللی و به گفته برخی مسئولان صهیونیستی، بازگرداندن فلسطینیها به وطن اصلیشان؛ یعنی اردن است و در صورت لزوم، احیای فرمول کنفدرالیسم در میان فلسطینیها و اردن است. اصل سوم درباره سرنوشت حدود دومیلیون فلسطینی دارای تابعیت اسرائیل است که اصطلاحا به آنها فلسطینیهای ۱۹۴۸ (سال تأسیس رژیم صهیونیستی) گفته میشود. به موجب این اصل، ساکنان فلسطینی اسرائیل میتوانند میان گزینه اقامت در اسرائیل و تبدیل آنها به شهروندان تمامعیار اسرائیلی یا انتقال به وطن اصلیشان (بنا به تعریف اسرائیل) یعنی اردن یا مهاجرت به کشورهای مهاجرپذیر، یکی را انتخاب کنند.
چهارم: نشست تهران که برای حمایت از انتفاضه فلسطین در تهران فرصتی پیشروی مسلمانان بهویژه کشورهای محور مقاومت فراهم میکند که دستور کار خود را با توجه به تحولات اخیر در موضع ایالات متحده آمریکا در قبال مسئله فلسطین ارتقا دهد. موضوع جانبداری از مقاومت ضدصهیونیستی در سرزمینهای اشغالی و ارتقای آن تا فاز نافرمانی مدنی تنها یکی از راهکارهاست، اما بهدلیل سلطه فراگیر ایالات متحده آمریکا روی تصمیمات بسیاری از کشورهای منطقه و کشورهای حامی فلسطین در سطح جهانی، تعداد محدودی از این کشورها آماده ریسکپذیری در سیاست خارجی خود – بهویژه آنجا که به مسئله آمریکا و جانبداریاش از اسرائیل بازمیگردد- هستند و موازنه قوا در سطح جهان به سود گزینههای نسبتا پرهزینه پیش نمیرود. ازاینرو نشست تهران حداقل در میانمدت باید از ظرفیتهای موجود جهانی برای حمایت از ابعاد انسانی مقوله فلسطین و صفآرایی ظالمانه دولت ترامپ در کنار طرح نسلکشی جدید اسرائیل در فلسطین از طریق اجرای طرح سهستونی استفاده کند. ایران میتواند تعداد بیشتری از کشورهای عضو سازمان ملل بهویژه اعضای جنبش فراگیر غیرمتعهدها را زیر چتر واحدی تحت عنوان نجات مصوبات شورای امنیت از تعرض برخی اعضای سازمان ملل قرار دهد و از همه کشورهای اروپایی مخالف تئوری دولت ترامپ بخواهد با تشکیل یک جنبش جهانی با محور نجات یک ملت و جلوگیری از تکرار فاجعه هولوکاست از طریق جنگ نرم (ترانسفر) و در نهایت نسلکشی، به وظایف انسانی و بینالمللی خود عمل کنند. وضعیت کنونی دولت ترامپ بهدلیل گشایش جبهههای متعدد در زمینههای گوناگون؛ از قوه قضائیه آمریکا و رسانههای آزاد گرفته تا ممنوعیت ورود شهروندان هفت کشور عمدتا مسلمان به خاک آمریکا و از مقابله با مکزیک بهخاطر احداث دیوار مرزی تا تهدید ایران و چین و… بسیار شکننده است. نشست تهران میتواند فرصتی کمنظیر برای بسیج لایههای بیشتری از مردم بدون توجه به گرایشها و تمایلات سیاسی و دینی آنان در قبال خطر ترامپیسم باشد.
*رئیس مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه
ارسال نظر