تاریخ : 4 می 2017 - 10:51 - شناسه خبر : 21717 یادداشت

آيا بايد به روحاني رأي بدهيم؟

خلیل غلامی- عضو هیئت علمی دانشگاه کردستان

مهم‌ترین رکن دموکراسی و شاخص آن، شفافیت بین دولت و مردم است؛ اینکه دولتمردان شفاف در مورد اداره امور مملکت و حکمرانی به مردم توضیح دهند و در مقابل خواسته‌ها و مطالبات مردم پاسخ‌گو باشند. نمی‌شود دموکراسی را فقط با انتخابات معنا کرد. البته یکی از قدم‌های اساسی در اجرای دموکراسی یا مردم‌سالاری برگزاری انتخابات […]

مهم‌ترین رکن دموکراسی و شاخص آن، شفافیت بین دولت و مردم است؛ اینکه دولتمردان شفاف در مورد اداره امور مملکت و حکمرانی به مردم توضیح دهند و در مقابل خواسته‌ها و مطالبات مردم پاسخ‌گو باشند. نمی‌شود دموکراسی را فقط با انتخابات معنا کرد. البته یکی از قدم‌های اساسی در اجرای دموکراسی یا مردم‌سالاری برگزاری انتخابات آزاد و شفاف است. اینکه بعد از انتخابات، کاندیداها چگونه رفتار می‌کنند، بسیار مهم است. مردم عموما در هنگام انتخابات مهم، دچار سردرگمی می‌شوند و با این سؤال اساسی مواجه هستند که آیا در انتخابات شرکت بکنیم یا نه؟ گرچه میزان شفافیت در کنش‌های انتخاباتی در پاسخ‌گویی به مردم تا حدودی پایین است، اما بگذارید به کنش سیاست‌ورزی حسن روحانی در چهار سال اخیر بپردازیم شاید بتوانیم کمی از این وضعیت خارج شویم. برای این کار، بر مبنای قواعد علمی فرضیه‌ای مطرح می‌کنم. این فرضیه بر مبنای استدلال‌های مخالفان و منتقدان دولت روحانی است و عبارت است از اینکه: «کنش و راهبردهای سیاست‌ورزی دولت روحانی ضعیف بود و بهتر است به او رأی ندهیم، اما اجازه بدهید شواهد و استدلال‌های مرتبط با این فرضیه را تحلیل کنیم:

اولین استدلالی که موافقان این فرضیه مطرح می‌کنند این است که رشد اقتصادی و فضای کسب‌وکار رونق نداشته است، بنابراین باید گزینه بهتری را انتخاب کرد. آیا این استدلال درست است یا مبتنی‌بر منطق نیست؟ و سؤال مهم‌تر، آیا اصولا گزینه مناسب‌تری در میان کاندیداهای فعلی برای توسعه اقتصادی کشور وجود دارد؟ در پاسخ به قسمت اول این استدلال، معتقدم که در فضای موجود سیاسی و اقتصادی کشور و خصوصا با توجه به وضعیت نابسامان اقتصاد کشور و گسیختگی نظام اقتصادی و مدیریتی کشور (مثلا انحلال سازمان برنامه‌وبودجه) در دولت قبلی، هیچ دولتی نمی‌توانست معجزه و همه مشکلات کشور را حل کند. آن چیزی که مشخص بود، دولت روحانی راهبردهای مناسب برای کنترل تورم و ساماندهی اقتصاد کشور داشت و تا اندازه‌ای در این راه موفق بود، اما جانب انصاف حکم می‌کند که بپذیریم در چهار سال، معجزه و تغییر همه‌جانبه ممکن نیست. از خودمان سؤال کنیم، آیا واقعا فقط دولت روحانی و اساسا فقط دولت، مسئول نابسامانی فعلی اقتصادی است؟ در کنار دولت، چه نهادها و سازوکارهای دیگری در امور مملکت دخالت می‌کنند؟ نقش آنها چیست؟ آیا دستگاه‌های دیگر، زمینه و فضای مناسب را برای اجرایي سیاست‌های دولت فراهم کردند؟ البته باید اشاره کنیم که سیاست‌ها و راهبردهای اجرایی دولت خالی از مشکل نبوده است. قصد حمایت کورکورانه از دولت روحانی را ندارم، اما باید بپذیریم که دولت حسن روحانی در فضای سیاسی- اقتصادی خلأ گونه مدیریت نکرده است، بلکه در فضایی مدیریت کرده است که بحران‌ها و چالش‌های اساسی در کشور بوده است و این چالش‌ها ادامه دارد. تحریم‌های فلج‌کننده، یکی از این بحران‌ها بود که هنوز هم ادامه دارد. افت قیمت نفت به‌عنوان منبع اساسی درآمد کشور از صد دلار در دولت قبلی به حدود ٤٠ دلار، بحران دیگری بوده است. یادمان نرود که رئیس دولت اصلاحات گفته بود که در دولت او، هر ٩ روز یک بحران در مسیر برنامه‌های توسعه سیاسی و فرهنگی او ایجاد شده بود. ما که نمی‌دانیم در دولت روحانی نسبت این بحران‌ها چقدر بوده است. باور کنید، ساختار و فضای سیاسی در کشور به‌گونه‌ای است که برای موفقیت در اجرای سیاست‌های اقتصادی و سیاسی، همراهی و حمایت همه قوا و نهادهای صاحب قدرت لازم و حیاتی است. البته نقد و ارائه راهکار برای اصلاح سیاست‌های دولت هم عین ثواب است. باید بپذیریم که در ایران، دولت‌هایی که با شعارهای اصلاح‌طلبی وارد میدان سیاست می‌شوند همیشه مشکلات و بحران‌های بیشتری را از فضای سیاسی کشور متحمل شده‌اند. با این تفاسیر، شما خودتان را جای دولت بگذارید، آیا می‌توانید در چهار سال کشور را به توسعه همه‌جانبه و استانداردهای زندگی در کشورهایی مانند سوئد و دانمارک برسانید؟ اگر دولت روحانی را نقد و تحلیل می‌کنید، لطفا این فرض را نکنید که دولت در خلأ سیاسی کار کرده است، بلکه این را بپذیرید که در فضایی کار کرده است که بسیار پیچیده و دشوار است و شامل بحران‌هایی است که هم عقبه تاریخی و اجتماعی دارد و هم ریشه در وضعیت فعلی کشور. رقبای جدی آقای روحانی در دولت قبلی و در این انتخابات از طیف اصولگرایان بودند و هستند. آیا شما می‌توانید حدس بزنید یا ضمانتی بدهید که افراد منتسب به این طیف سیاسی، راهبردهای بهتری برای اداره کشور دارند.

مگر آقای احمدی‌نژاد حمایت همه‌جانبه این طیف سیاسی را پشت‌سر خود نداشت؟ حاصل مدیریت او در این کشور چه بوده است؟ چرا دولت آقای احمدی‌نژاد در هشت‌سالی که با بیشترین درآمد نفت، کشور را به اوج نابسامانی اقتصادی و مدیریتی رساندند، از سوی اصولگرایان نقد جدی نشد؟ آیا گفتن این ادعا که آن زمان برای مدیریت کشور صلاحیت داشت و الان صلاحیتشان احراز نمی‌شود، قابل‌قبول است؟ چه اتفاقی افتاده است؟ او با تمام توان به بنیادهای اقتصادی این کشور تاخت و حاصلش این شد که با ٧٠٠‌ میلیارد دلار درآمد نفتی، چیزی عاید مملکت نشد و اقتصاد کشور به ضعیف‌ترین وضعیت خود رسید و پول نفت هرگز سر سفره‌های مردم نرفت، ما نمی‌توانیم خودمان را گول بزنیم. راهبردها و اصول مملکت‌داری اصولگرایان در کشور ما مختصات سیاسی و اجتماعی مشخص دارد و بر کسی هم پنهان نیست. این مختصات را شما در طول این سالیان، در زمینه‌های سیاست خارجی و روابط بین‌الملل و توسعه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تحلیل کنید. من مخالف اصولگرایی در زندگی مردم نیستم، اما اگر اصولگرایی وسیله‌ای برای به‌انزواکشیدن کشور و دخالت در زندگی مردم باشد، نمی‌تواند راهگشا باشد. چه‌کسی است که منش و روش افراد دلسوزی مانند علی مطهری را در طول سالیان گذشته برای خدمت به مردم و نقد اقتدارگرایی مورد تقدیر قرار ندهد؛ بنابراین اگر به استدلال اول برای مخالفت و رأی‌ندادن به روحانی رجوع کنیم، می‌بینیم که این استدلال بازی باخت-باخت است. اول اینکه، انصاف حکم می‌کند تا بپذیریم که دولت روحانی تلاش خوبی برای رشد اقتصاد و رونق کسب‌وکار در کشور کرد؛ اما مشکلات اقتصادی کشور ما عمیق است و به این سادگی حل‌شدنی نیست. دوم اینکه حتی اگر ضعف‌هایی را در این دولت بپذیریم که قطعا وجود دارد، گزینه‌های دیگری برای اینکه بتواند شق‌القمر کند و اقتصاد کشور را متحول کند، در میان کاندیداهای فعلی وجود ندارد.
انتقاد دوم به دولت روحانی این است که این دولت صراحت لهجه برای توسعه سیاسی کشور نداشته و همه تخم‌مرغ‌های خود را در سبد سامان‌بخشیدن به امور اقتصادی گذاشته است؛ مثلا این سؤال مطرح است که دولت برای دفاع از حقوق شهروندی و همین‌طور اصلاح‌طلبان که به قول آقای جهانگیری، خانه‌نشین شده‌اند چه ‌کاری انجام داد و چه هزینه‌ای پرداخت کرد؟ برای دفاع از حقوق اقلیت‌ها و مشارکت آنها در قدرت چه ‌کار کرد؟ اینها سؤالاتی جدی است که بر راهبردهای توسعه سیاسی دولت روحانی مطرح است. شخصا با این گروه از منتقدان موافقم و معتقدم که دولت در این زمینه شاید مطابق انتظار ظاهر نشده است، اما راه برای جبران هست. براین‌اساس به‌عنوان داوری منصف در این بازی پیچیده، دادن «کارت زرد» به دولت روحانی عین صواب است، اما اینکه او را با کارت قرمز رأی‌ندادن از میدان خارج کنیم، عین ناصوابی است. کسانی که این استدلال را مطرح می‌کنند، شجاعانه از خود سؤال کنند که آیا کاندیداهای دیگر دغدغه دفاع از حقوق شهروندی را مثل روحانی خواهند داشت؟ آیا آنها برای حقوق شهروندی اقلیت‌ها برنامه‌ای دارند؟ من جواب مشخصی مطرح نمی‌کنم، اما شما را ارجاع می‌دهم به کنش و مختصات سیاسی این آقایان تا بتوانید خود قضاوتی منصفانه داشته باشید.
دراین‌میان، گروهی مردم را به تحریم انتخابات تشویق می‌کنند. استدلال این دسته از منتقدان، این است که فرق اساسی بین روحانی و کسی مانند احمدی‌نژاد یا آقایان رئیسی و قالیباف وجود ندارد. این استدلال مغلطه‌آمیز است و مبتنی ‌بر شواهد واقعی نیست. ما باید به‌درستی و با دقت مشخص کنیم که دنبال چه نوع تفاوتی هستیم؟ آیا انتظار داریم با انتخاب روحانی کشور در همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به توسعه برسد و ما به آرمان‌شهر دلخواه خود برسیم؟ روحانی یا هر اصلاح‌طلب دیگری نمی‌تواند کشور را با وجود این موانع به نقطه ایده‌آل ما برساند و ما را به آرمان‌شهر نزدیک کند. باید واقع‌بین باشیم و سطح انتظارات اقتصادی و سیاسی ما مبتنی بر فضای موجود در کشور باشد. فرق بین روحانی و کسی مانند احمدی‌نژاد این است که احمدی‌نژاد تحریم‌های سیاسی و اقتصادی را کاغذپاره می‌داند و روحانی تمام انرژی خود و دستگاه دیپلماسی خارجی خود را صرف رفع این تحریم‌ها می‌کند تا باری از دوش این مردم بینوا برداشته شود. بنابراین، مشارکت در انتخابات و رأی‌دادن به پروسه اصلاحات، یعنی اینکه ما از مدار صفردرجه توسعه سیاسی و اقتصادی اندکی بالاتر خواهیم رفت و نه اینکه به نقطه آخر توسعه برسیم. انتخابات روزنه‌ای برای حاکمیت مردم‌سالاری است و نباید این روزنه را با مشارکت‌نکردن خود در انتخابات، ببندیم. نوری که از این روزنه بیرون می‌آید، سرنوشت ما را رقم خواهد زد. باید بپذیریم که فرصت اشتباه نداریم، ما به اندازه کافی در تاریخ اشتباه داشته‌ایم. نه تحریم و نه دادن کارت قرمز رأی‌ندادن به روحانی و پروسه اصلاح‌طلبی، ما را به جاده خوشبختی تاریخ نخواهد رساند. از آن طرف معتقدم که مشارکت همه‌جانبه در انتخابات و رأی‌دادن به دولت روحانی روزنه خوبی برای حاکمیت مردم‌سالاری و شفافیت در تعاملات دولت با مردم خواهد بود. انتخاب با شماست: می‌توانیم هنوز در دنیای ایده‌آل خودمان بمانیم و منتظر باشیم که یک قهرمان بیاید و همه مشکلات را یک‌شبه حل کند. البته انتخاب دیگری هم داریم و آن این است که  شجاع باشیم و با توجه به واقعیت‌های سیاسی- اقتصادی کشور، به اصلاحات عملی و ممکن قانع باشیم، به امید اینکه در چهار سال آینده قدم‌های محکم‌تری به طرف توسعه و نهادینه‌شدن ارزش‌های مردم‌سالاری برداریم. بگذارید در انتها پاسخ سؤالم را صریح بیان کنم: بله من به دکتر حسن روحانی رأی خواهم داد تا کشور در مسیر عقلانیت گامی دیگر بردارد.

 

نظرات ارسال شده

  1. خوب بود.
    ولی قانع نشدم.
    بازم باید تحقیق کرد بین کاندیداها

  2. تا اینکه تیتر خبر رو خوندم، بدون اینکه بخوام متن خبر رو بخونم،خواستم نظرمو درباره سوال مطرح شده درتیتر خبر بنویسم: “جواب: ابداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا” 🙂

  3. احسنت.این دیگر سوال نداشت.ابدااااا.مگر دیوانه هستیم.والسلام .

ارسال نظر