ارزیابی محمد سلطانیفر، کارشناس رسانه از عملکرد انتخاباتی «جام جم»:
صدا و سیما به ریزش مخاطبان بی تفاوت است
دکتر سلطانی فر
ملی بودن، منافع همه مردم را دنبال کردن و منافع و خواست مردم را پوشش دادن، وظیفهای است که امروز رسانههای اجتماعی آن را به عهده گرفتند امروز صدا و سیما همه دیدگاهها را منعکس نمیکند و تنها دیدگاه حاکم بر خود را به مردم القا میکند صدا و سیما منابع درآمدی خود را از […]
ملی بودن، منافع همه مردم را دنبال کردن و منافع و خواست مردم را پوشش دادن، وظیفهای است که امروز رسانههای اجتماعی آن را به عهده گرفتند
امروز صدا و سیما همه دیدگاهها را منعکس نمیکند و تنها دیدگاه حاکم بر خود را به مردم القا میکند
صدا و سیما منابع درآمدی خود را از جای دیگری تأمین میکند، ریزش مخاطب و بی اعتمادی مخاطبان نسبت به آن نمیتواند هیچ اتفاقی در بدنه، سیاستها و تصمیمهای آن ایجاد کند
همچون همه دورههای گذشته در این انتخابات نیز عملکرد صدا و سیما انتقاد ناظران سیاسی و خبرگان حوزه رسانه را برانگیخت. جز پخش مستقیم مناظرهها که آن هم ناشی از یکه و منحصر به فرد بودن این رسانه در ایران است، به گفته کارشناسان صدا و سیما آورده خاصی برای انتخابات ریاست جمهوری نداشت. همچون دو دوره پیش، در انتخابات این دوره نیز این رسانههای اجتماعی بودند که از صدا و سیما پیشی گرفتند. نقطه قوت این رسانهها دقیقاً نقاط ضعف صدا و سیما بوده است؛ ظرفیتهایی چون تعاملی بودن، استفاده همه جناحها و نیز پخش مستقیم سخنان نامزدها، بدون سانسور یا روتوش.
محمد سلطانیفر، کارشناس ارشد رسانه، دلیل عقبماندگی صدا و سیما از رسانههای اجتماعی را بی توجهی آن به خواست عمومی مردم میداند. او معتقد است این رسانه با وجود فراگیری، نسبت به ازدست دادن مخاطبان خود بی تفاوت است، زیرا سیاستگذاریها و منابع مالی خود را از مجرای دیگری تأمین میکند. گفتوگو با سلطانیفر درباره کارکرد صدا و سیما در انتخابات اخیر را بخوانید.
***
آیا صدا و سیما در این دوره توانسته است نقش قابل توجهی در تهییج مردم به حضور در انتخابات داشته باشد؟
در آنچه که به عنوان تهییج مردم برای شرکت در انتخابات شکل گرفت، صدا و سیما نقشی نداشت و باید نقش اصلی را به شبکههای اجتماعی بدهیم. به واقع این شبکههای اجتماعی بودند که حضور حداکثری مردم را در ا نتخابات رقم زدند و توانستند فضا را شکل بدهند. اگر قرار است دولت و حاکمیت در این زمینه از کسی قدردانی کند، این تشکر باید از شبکههای اجتماعی باشد، نه از صدا و سیما.
این تغییر جایگاه و نقش، ناشی از عملکرد صدا و سیماست یا اقبال مردم به شبکههای ارتباطی؟
هر دوی اینها هست. البته در این میان روند عملکردی صدا و سیما تأثیر زیادی داشته است. صدا و سیما در طول سالهای گذشته و در این انتخابات نیز نگاه جناحی داشته و از یک جناح خاص حمایت کرده و نسبت به جناح دیگر سوگیری داشته است. ضمن اینکه جایگاه شبکههای اجتماعی نیز در جامعه هر روز پررنگتر شد.
این اتفاق مهمی است که فراگیرترین رسانه کشور، به حاشیه برود. این جابهجایی چطور صورت گرفت؟
این تغییر به این دلیل صورت گرفت که نقاط قوتی که در گذشته تنها و منحصراً در اختیار صدا و سیما بود، امروز آرام آرام در اختیار فضای مجازی قرار گرفته است.
در گذشته اطلاعرسانی در صدا و سیما و رسانههای شبیه به آن منحصر میشد، اما در ۸ سال گذشته دیدیم که این وظیفه به عهده شبکههای اجتماعی قرار گرفت. از سوی دیگر، ملی بودن و حرکت براساس منافع ملی و انعکاس دیدگاهها و نظرات همه جناحها، واقعیتهایی بود که خلأ آن بشدت در صدا و سیما دیده میشد و میشود. وقتی این رسانه این ضعفها را برطرف نکرد، اکنون این وظیفه نیز به عهده شبکههای اجتماعی قرار گرفته است که براساس منافع ملی عمل کنند یا اینکه دیدگاههای همه جناحها را به صورت عادلانه منعکس کنند. ملی بودن، منافع همه مردم را دنبال کردن و منافع و خواست مردم را پوشش دادن، وظیفهای است که امروز رسانههای اجتماعی آن را به عهده گرفتند. کارکرد دیگر صدا و سیما پخش مستقیم برنامهها و سخنرانیها بود. در گذشته این امکان تنها در اختیار صدا و سیما بود، اما امروز در شبکه اجتماعی به نام «اینستاگرام» این ظرفیت و فرصت کاملاً مهیاست و دیدیم که این ظرفیت چگونه خلأ انعکاس مستقیم بسیاری از برنامهها از سوی صدا و سیما را پر کرده است.
صدا و سیما مدعی است که از جانب مردم سخن میگوید. اما به نظر میرسد سه انتخابات گذشته خلاف این را ثابت کرده است. دیدگاه شما چیست؟
انعکاس نظرات مردم یا به تعبیر ما دانشگاهیها، تعاملی بودن از وظایف صدا و سیما بود. اما این رسانه در این زمینه صفر یا یک درصد وظیفه خود را انجام داد، آن هم رسانهای که مدعی است ملی است. این ضعف نیز امروز از سوی شبکههای اجتماعی جبران شده است. امروز فرصت و ظرفیت تعاملی شدن و بیان نقطه نظرات مردم از هر قشر و جایگاهی در شبکههای اجتماعی به گونهای مهیا شده است که حتی هنگام پخش زنده سخنرانیها نیز شاهد بیان هزاران دیدگاه و نظر از سوی مردم هستیم. به عنوان مثال، هنگام سخنرانی آقای روحانی در مشهد، شاهد بودیم که بیش از ۵۰ هزار نفر به صورت زنده از «اینستاگرام» آن را تماشا میکردند. در غیاب صدا و سیما و بازتاب ندادن این سخنرانی از سوی این رسانه، مردم در این شبکه اجتماعی توانستند مستقیماً سخنرانی را دنبال کنند و همزمان دیدگاههای خود را مطرح کنند. حتی در زمانی که مناظرهها پخش میشد نیز مردم به سهولت میتوانند در شبکههای اجتماعی نظرات خود را مطرح کنند. علاوه بر این امکانات که صدا و سیما فاقد آن است، مردم در شبکههای اجتماعی میتوانند همزمان متن، صدا و فیلم را منتقل کنند. این هم ظرفیت دیگری است که صدا و سیما هیچ گاه برای مخاطبان خود به ارمغان نیاورده است. همه این برتریها نشان از آن دارد که نه مردم، بلکه حتی دولت نیز باید به آرامی به این سمت برود که اتکای خود را از صدا و سیما کم کند.
چرا دولت باید به رسانههای اجتماعی اتکا کند؟ آیا نمیتوان از ظرفیتهای صدا و سیما استفاده کرد؟
توانمندیهای شبکههای اجتماعی که برشمردم، بویژه به معنای واقعی غیرجناحی و ملی بودن، ظرفیتهایی است که صدا و سیما از آن برخوردار نیست. امروز صدا و سیما همه دیدگاهها را منعکس نمیکند و تنها دیدگاه حاکم بر خود را به مردم القا میکند، اینها مسائلی است که سبب میشود دولت امروز تصمیم بگیرد تا کاهش اتکای خود به این رسانه را به صورت جدیتر دنبال کند و این فضا را به مردم و شبکههای اجتماعی سوق بدهد.
چرا باوجود بازخوردهایی که در سه انتخابات گذشته گرفته است، تغییری در راهبردهای صدا و سیما نسبت به افکار عمومی مشاهده نمیشود؟
زیرا صدا و سیما چندان به اقبال افکار عمومی نیازی ندارد. به این دلیل که صدا و سیما منابع درآمدی خود را از جای دیگری تأمین میکند، ریزش مخاطب و بی اعتمادی مخاطبان نسبت به آن نمیتواند هیچ اتفاقی در بدنه، سیاستها و تصمیمهای آن ایجاد کند. به عبارت دیگر، نظرات یا تعداد مخاطبان هیچ تأثیری بر حقوق و درآمد کارکنان این رسانه ندارد. به همین دلیل صدا و سیما هیچ دغدغهای نسبت به مخاطبان خود ندارد و به عنوان یک رسانه ایدئولوژیک، وظیفهای را برای خود تعریف کرده و تنها بر مبنای آن ایدئولوژی عمل میکند. صدا و سیما از این واقعیت غافل است که مردم سخنان و شعارهای آنان را باور نمیکنند و اساساً گویی هیچ نیازی به نظرات و دیدگاههای مردم احساس نمیکند. اگر این رسانه متعلق به بخش خصوصی بود، باید نسبت به از دست دادن حتی یک مخاطب حساس میبود و از آن احساس خطر میکرد. اما این انتخابات و انتخابات گذشته نشان داد که مردم به آنچه رسانه صدا و سیما میگوید، توجهی ندارند و کار خود را دنبال میکنند. باوجود این، میبینید که هیچ تغییری در صدا و سیما اتفاق نمیافتد و آن هم به این دلیل است که این رسانه از جای دیگری تأمین مالی و سیاستگذاری میشود و نگاهی که بر او حاکم است، هنوز از بالا به پایین است. از عملکرد این رسانه این طور احساس میشود که فکر میکند هنوز باید از بالا به پایین به مردم فرمان داده شود و مردم تابع محض باشند، درحالی که دوران این نگاه پایان یافته و ما باید قبول کنیم که جهان مسطح شده و همه مردم و رسانهها همعرض هم هستند و در یک فضای کاملاً مسطح شده کنار هم هستند.
بنابراین، تغییر باید در صدا و سیما صورت بگیرد؟
اعتقاد ما این است اگر صدا و سیما احساس و باور نکند که دوران نگاه از بالا به پایین به سرآمده، شکلگیری فرهنگ مخاطب از سوی رسانه ملی و مدیریت فرهنگی که ادعای این رسانه است پایان گرفته است، این رسانه نمیتواند خود را تغییر دهد.
ارسال نظر