گفتوگو با جوان محکوم به قصاصی که با کمک خیران آزاد شد
هیچچیز عادی نیست، به مردم عادت نکردهام
شرق، شاهدحلاج: پسری که در ١٨سالگی مرتکب قتل شده بود پس از آنکه در ١٠ سال دو بار پای چوبه دار رفت، با اجرای شروط اولیایدم از مرگ نجات یافت اما میگوید هنوز به زندگی عادی بازنگشته است. براساس محتویات پرونده علت اصلی قتل درگیری بین چند جوان بوده است که یکی از آنها به […]
شرق، شاهدحلاج: پسری که در ١٨سالگی مرتکب قتل شده بود پس از آنکه در ١٠ سال دو بار پای چوبه دار رفت، با اجرای شروط اولیایدم از مرگ نجات یافت اما میگوید هنوز به زندگی عادی بازنگشته است.
براساس محتویات پرونده علت اصلی قتل درگیری بین چند جوان بوده است که یکی از آنها به ضرب چاقوی امید جانش را از دست داده است. متهم که در سال ٨٦ در شعبه پنجم کیفری مرکز استان خراسانرضوی مورد محاکمه قرار گرفت جزئیاتی از قتل را توضیح داد. در ابتدای جلسه رسیدگی، نماینده دادستان اتهام امید را قتل عمدی مهدی عنوان و اعلام کرد متهمان ردیف دوم و سوم صرفا اتهام شرکت در نزاع دستهجمعی منجر به قتل را در پرونده دارند که برای آنها تقاضای کیفر شده است. پس از آن اولیایدم که پدر و مادر مقتول بودند با بیان اینکه متهم به قتل از اقوامشان است درخواست کردند دادگاه پس از رسیدگی حکم قصاص صادر کند.
پس از آن متهم از خود دفاع کرد، امید گفت: شب حادثه در یک مراسم عروسی بودیم. من و مقتول باهم دوست بودیم و هر دو مشروب خورده بودیم، درگیری با مهدی را قبول دارم اما وقتی مقتول من را زد داخل جوی آب افتادم و وقتی بلند شدم گفتند که مقتول چاقو خورده است من هم ترسیدم و فرار کردم. متهم همچنین درباره اعتراف اولیه خود در شب قتل گفت: وقتی فهمیدم مهدی کشته شده است خودم را معرفی کردم اما در زمان حادثه آنقدر مشروب الکلی خورده بودم که از حال طبیعی خارج شده بودم.
حتی به خاطر حادثه تا یک ماه حالم خوب نبود، آن شب هم به مأموران آگاهی و بازپرس دروغ اقرار کردهام چون در حال خودم نبودهام. متهم همچنین در پاسخ به سؤال دادگاه درباره اینکه چه کسانی با مهدی درگیر بودند، گفت من کسی را ندیدم و فقط من با مهدی درگیر بودم.
پس از آن وکیل متهم صحبت کرد و گفت: موکل میگوید او و مقتول هر دو در زمان حادثه شرب خمر داشتهاند که در صورت صحت میتواند در اصل قضیه مؤثر باشد. اما در مراحل قبلی رسیدگی دراینباره تحقیق کافی به عمل نیامده. وی همچنین با توجه به مندرجات پرونده و نسبت فامیلی تقاضا کرد اجازه داده شود تا در فرصتی که پیش میآید مقدمات سازش فراهم شود. همچنین پدر و مادر مقتول و پدر متهم و وکیلش درخواست کردند که وقت پرونده تجدید شود تا موضوع رضایت و توافق آنان بررسی شود که این امر مورد موافقت دادگاه قرار گرفت.
در جلسات مکرر صلح و سازش توافقی بین طرفین صورت نگرفت و در نهایت قضات دادگاه با استناد به مدارک موجود، کیفرخواست صادره از دادسرا و درخواست اولیایدم مبنی بر قصاص طبق قانون مجازات اسلامی متهم را به قصاص نفس و اعدام با طناب دار محکوم کردند که اجرای حکم به استیذان ریاست قوه قضائیه منوط شد. همچنین رأی صادره در شعبه پنج دادگاه کیفری از سوی قضات شعبه ۲۸ دیوانعالی کشور مستقر در مشهد مورد تأیید قرار گرفت تا متهم یک قدم به اجرای حکم نزدیکتر شود. با وجود این تلاشهای خانواده متهم به قتل و خیران برای جلب نظر اولیایدم و گذشت آنها از قصاص ادامه داشت تا اینکه در نهایت اولیایدم با طرح چند خواسته موافقت خود برای گذشت از قصاص را اعلام کردند، اولین درخواست پدر و مادر مقتول دریافت خانه و زمینهای کشاورزی پدر و مادر متهم بود، دومین درخواستشان دریافت مبلغ مشخصی پول و درخواست سومشان نقل مکان متهم و خانوادهاش از روستا و بازنگشتن به آنجا بود که در نهایت مورد قبول خانواده امید قرار گرفت، البته در این مدت امید دو بار برای اجرای حکم پای چوبه دار رفت و هر دو بار با خواهشهای خانوادهاش از اولیایدم از مرگ نجات یافت تا اینکه سرانجام همه شرایط اولیایدم محقق شد و امید با رضایت قطعی برای بار سوم پای چوبه دار نرفت.
پس از اعلام گذشت اولیایدم از قصاص، دادگاه برای رسیدگی به جنبه عمومی جرم تشکیل جلسه داد که در نهایت امید با توجه به اینکه بیش از ١٠سال در زندان بود، حدود ١٠روز پیش از زندان آزاد شد. امید بعد از آزادی درباره روزهای زندان و آنچه گذشت با ما گفتوگویی کرده است که میخوانید:
چه مدت زندان بود و الان چند سال داری؟
١٠سال و دو ماه و الان که آزاد شدهام ٢٨سال دارم.
در این ١٠سالی که زندان بودی چه میکردی؟
در بند مشاوره بودم و در زندان آرایشگری میکردم.
قبل از زندان چه میکردی؟
سنگکار ساختمان بودم.
چطور دستگیر شدی؟
من خودم را معرفی کردم، اصلا درگیری طوری نبود که دوستم بمیرد و باور نمیکردم که من این کار را کرده باشم، هنوز هم میگویم کار من نیست چون دعوا دستهجمعی بود و خیلی شلوغ شد؛ اصلا در آن شلوغی نمیشد تشخیص داد چه کسی مقتول را با چاقو زده است.
الان که بیرون آمدهای چه میکنی؟
حدود یک هفته است که بیرون آمدم و هنوز کاری ندارم، راستش نمیدانم جریان زندگی چطور است و زندگی از دستم رفته است چون همهچیز ما را گرفتهاند. اما بههرحال امیدوارم سر کار خوبی بروم و بتوانم به پدر و مادر پیرم هم کمک کنم چون همه داروندارشان در روستا را پای من گذاشتند و الان به مشهد آمدهایم و هیچچیز نداریم. هیچچیز در زندگیام عادی نیست به مردم عادت نکردهام.
چند بار برای اجرای حکم قصاص رفتی؟ از آن تجربه بگو.
دو بار پای چوبه اعدام رفتم، بار اول صدا کردند و گفتند که شاکی درخواست اجرا داده باور نکردم، من را به یک اتاق بردند و تا صبح آنجا بودم. صبح من را پیش شاکی بردند باور نکرده بودم و آنموقع بود که وا رفتم و مانده بودم چه بگویم. بار اول زیاد سخت نبود اما بار دوم خیلی سخت بود و ترسیده بودم، میدانستم که اینبار ٥٠، ٥٠ است و احتمالا اعدام خواهم شد ولی ته دلم روشن بود که آخر اولیایدم قبول کردند که همهچیز را بگیرند و من را قصاص نکنند. حتی پدر و مادرم برای نجات من با اینکه چیزی نداشتند، مجبور شدند وام بگیرند.
میدانی که بخشی از پول درخواستي اولیایدم را خیران در شبکههای اجتماعی برای تو فراهم کردند؛ حرفی با مردمی که به تو کمک کردند، داری؟
خدا خیرشان بدهد و پدر و مادرشان را بیامرزد. واقعا هرچه از آنها تشکر کنم کم است و من حاضرم دست تکتکشان را ببوسم تا از آنها تشکر کرده باشم، تمام سعیام را میکنم که رفتاری کنم که آنها از کمک به من خوشحال باشند.
الان چه برنامهای داری و چطور میخواهی ادامه بدهی که روسفید خیران باشی؟
راستش الان بعد از ١٠ سال که بیرون آمدهام، واقعا سخت است، همهچیز شكل دیگري شده و مثل ١٠ سال پیش نیست اما برنامههای مهمی که دارم، این است که دیگر رفیقبازی نکنم و دنبال مشروب و اینجور چیزها نروم چون همینها بود که زندگی من و خانوادهام را نابود کرد.
بسیاری از افراد وقتی موضوع رضایت و بخشش و کمک به یک متهم به قتل مطرح میشود، میگویند از کجا معلوم چنین فردی آزاد شود و دوباره مرتکب قتل نشود؟
من اگر صد سال دیگر هم بگذرد، پایم را در دعوا نمیگذارم و این تجربه بسیار سنگینی بود که به قیمت ١٠ سال از عمرم تمام شد که ممکن بود با جانم بهای آن را بپردازم. اگر بخشی از این تجربه را قبل از این اتفاق داشتم، هیچوقت رفیقبازی نمیکردم و از شانس بد قتل افتاد گردن من، الان هم خدا را شکر میکنم که کنار خانوادهام هستم. از همین جا به همه قول میدهم که دعوا را کنار گذاشتهام و قبل از آن هم اهل دعوا نبودم و فقط به خاطر رفیق در این ماجرا گرفتار شدم.
اگر از جایی رد شوی که دو نفر در حال دعوا هستند و ممکن است یکی از آنها به سرنوشت تو و دیگری به سرنوشت مقتول دچار شود، چه کار میکنی؟
ترجیحم این است که در اینجور مواقع دخالت نکنم، اما اگر بخواهم دخالت کنم، آنها را جدا میکنم و از هر دو آنها میخواهم که کوتاه بیایند اما با توجه به تجربه حدس میزنم که گفتههای من را درک نکنند. بااینحال بهتر است افراد قبل از آنکه کار به آنجا بکشد، خودشان را کنترل و با صحبت موضوع را حل کنند که کار به اینجا نرسد چون تضمینی وجود ندارد که بالای چوبه دار نروند.
ارسال نظر