اختصاصی صدای میبد/ گفتگو با بشرا زارعی محمودآبادی رتبه 46 کنکور سراسری در رشته علوم تجربی
امیدوار بودم که رتبه ۴ کنکور را کسب کنم/دوست دارم پزشک شوم
مشاور ما برای هر دانش آموزی برنامه خاصی داشت و این نقطه قوت او به حساب میآمد. نقش مشاور بسیار پررنگ است. من نیاز به برنامهریزی نداشتم. برنامه را خودم میریختم و با مشاورم مشورت می کردم. افت تحصیلی، ترس، استرس و… را همیشه مشاور برای ما جبران میکرد.
ماراتن کنکور امسال با تمام حاشیه هایی که کرونا برایش به وجود آورد بالاخره تمام شد. دانش آموزان میبدی باز توانستند رتبه های درخشانی را در این آزمون علمی به دست آورند. همه ساله رشته تجربی به علت داشتن متقاضیان زیاد نگاه ها را به خود دوخته است. دانش آموزانی که به عشق پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی و… به سمت رشته تجربی می روند و سال های پایانی تحصیل را باید با نظم و برنامه ریزی درس بخوانند تا به رؤیایشان برسند. در این شماره از ماهنامه عصر میبد با بشرا زارعی محمود آبادی به گفتگو نشسته ایم. بشرا از خانواده ای فرهنگی است. پدرش سال ها در کسوت معلمی در میبد خدمت کرده و هم اکنون نیز معاون دانشگاه فرهنگیان یزد است. مادرش نیز دبیر فیزیک است. او توانست رتبه ۴۶ منطقه و ۸۹ کشوری را در رشته علوم تجربی به دست بیاورد تا به عنوان پزشک در آینده به میهن خود خدمت رسانی کند البته اگر سودای رفتن به سرش نزند!
چرا رشته تجربی را انتخاب کردید؟
به پزشکی علاقه زیادی دارم. همیشه دوست داشته ام بتوانم انسانها را نجات دهم. برآوردم این بود که می توانم در این رشته موفق باشیم.
چگونه از نتیجه کنکور مطلع شدید؟
صبح روز اعلام نتایج با دستان لرزان سایت را نگاه کردم. خیلی استرس داشتم. میترسیدم آن چیزی که میخواهم، اتفاق نیفتد.
دوست داشتم رتبه ۴ کنکور را به دست بیاورم. بالاخره خودم از طریق سایت متوجه رتبهام شدم.
چگونه درس می خواندید؟ کلاس کنکور شرکت کردید؟
از پایهی دهم، شروع کردم و برای کنکور درس خواندم. مدام تست میزدم. هیچ تابستانی را از دست ندادم. فقط در کلاسهایی که مدرسه برای کنکور برگزار می کرد، شرکت کردم.
به نظر شما بهترین روش مطالعه چیست؟
بهترین روش مطالعه برای دانش آموزان «پیش خوانی» است. همینطور خواندن درسهایی که هر روز تدریس میشوند و تست زدن نیز بسیار مهم است.
به چه درسی علاقه دارید؟
فیزیک. هر مسئله فیزیک را که حل میکنم؛ شوق خاصی به من دست میدهد. طوری که انگار خستگی از تنم بیرون میرود.
موقع امتحان استرس داشتی؟
بزرگترین استرسم این بود که سر جلسه حالم بد شود! به خاطر سابقه معده درد و دندان درد میترسیدم که موقع کنکور حالم بد شود؛ اما خدا را شکر مشکلی پیش نیامد.
با کرونا چه کردید؟
سوختم و ساختم! این که کنکور عقب افتاد، برایم تهدید به حساب آمد. چون من با برنامه درست موقع کنکور آماده بودم؛ ولی این تاخیر فرصتی برای رقبایم پدید آورد. هر چند در کلاس رقیبی نداشتم. نفر دوم مدرسه ما یک پشت کنکوری بود که رتبه اش ۴۳۰ منطقه ۲ شد. دبیرانمان تا آخرین لحظه با ما کار میکردند. شب کنکور در مدرسه بودیم و سوالات کنکور ریاضی را تحلیل میکردیم. خیلی خوب بود. انتظار سخت بودن کنکور را داشتیم و این باعث شد که خیلی هول نکنیم. کنکور امسال خیلی سخت بود. ولی خدا را شکر موفق آمیز آن را پشت سر گذاشتیم.
از درس خواندن خسته شدید؟
خیر. از درس خواندن خسته نشدم. اما نیاز به انگیزه داشتم. هر فردی که به موفقیت میرسد؛ یک مجموعه پشت سرش است.
مجموعهای که از من حمایت میکرد خانوادهام بودند، دبیر شیمی سال یازدهم که همیشه به من انگیزه میداد، مدیر و معاونان مدرسه و سال آخر مشاورخوبی که داشتیم.
از چه نظر مشاور خوبی بود؟
مشاور ما برای هر دانش آموزی برنامه خاصی داشت و این نقطه قوت او به حساب میآمد. نقش مشاور بسیار پررنگ است. من نیاز به برنامهریزی نداشتم. برنامه را خودم میریختم و با مشاورم مشورت می کردم. افت تحصیلی، ترس، استرس و… را همیشه مشاور برای ما جبران میکرد.
آیا از شبکه های اجتماعی استفاده میکردید؟
از شبکههای اجتماعی تنها برای توضیح مسائل و سوالات و مشکلات و رفع آنها با دیگر همکلاسیهایم استفاده میکردم.
موفقیت را تعریف کنید؟
موفقیت در یک کلمه «اثرگذاری»ست.
به نظرتان چه رنگیست؟
سفید
تلاش در موفقیت خیلی موثر است؟
تلاش تا دقیقه نود! این خیلی مهم است! همچنین همراهی اطرافیان و توکل به خدا نیز در موفقیت تاثیر دارد.
پیش از شما هم رتبه ممتاز در خانواده داشتید؟
بله مادرم، پدرم و عمویم.
پدرم رتبه ۶۲ کنکور را داشت. عمو حسن ام (عضو هیئت علمی دانشگاه حائری میبد- جامعه شناس و نخبه سیاسی شهرستان) هم رتبه دو رقمی کنکور را در زمان خودش کسب کرده بود. مادرم هم با توجه به ازدواج و تحصیل در مدرسه بزرگسالان رتبه ۱۹۰۰ را آورده بود.
شب کنکور تان چگونه گذاشت؟
من چند ماه آخر مشکل تنفسی پیدا کردم. در هفته آخر کنکور هم دندان درد شدم و پزشک تشخیص داد که عصبی است.
شب سعی کردم زود بخوابم. ساعت ده و نیم به رختخواب رفتم؛ اماساعت ۵ صبح که اذان میگفتند، هنوز بیدار بودم! استرس داشتم. بیشتر به خاطر اینکه میترسیدم دچار مشکل شوم. اما خدا را شکر سر جلسه هیچ احساس خستگی نداشتم، هیچ استرسی نداشتم، تا آخر جلسه مشکل تنفسی و دنداندرد سراغم نیامد. و چهار ساعت خوبی را پشت سر گذاشتم.
از خاطرات تلخ و شیرین خود بگویید؟
خاطرات شیرین مربوط میشود به روزهای پایگاه مطالعاتی. با بچه ها تا آخر شب مینشستیم و درس میخواندیم. خیلی به ما خوش میگذشت. اشکالات درسیمان را با هم رفع میکردیم و این از خاطرات شیرین بود.
خاطرات تلخ هم مربوط به همین با هم درس خواندن ها بود.
بالاخره من دانش آموز خوبی بودم با بقیه فرق داشتم. بعضی حرفهای بچهها خیلی دلم را می سوزاند. گاهی وقتا تا آخر شب مینشستم و به خاطر حرفهایشان گریه میکردم.
اوقات فراغت خود را چگونه میگذراندید؟
اوقات فراغت از وقتی یادم میآید نداشتم! از سوم دبستان رفتم کلاس حفظ قرآن که خودش زمان زیادی از من میگرفت. تقریباً همه اوقات من با درس پر میشد. گاهی هم با ورزش مثلاً یا مسابقات قرآنی و گاهی نیز گوش دادن به موسیقی.
حفظ قرآن در موفقیتتان چقدر موثر بوده است؟
حفظ قرآن با اینکه فشار سنگینی به من وارد میکرد اما بسیار موثر بود و در پیشرفت من اثر بسیار زیادی داشت.
توضیحات پدر: در قدیم کنار حفظ قرآن، حافظ و مثنوی معنوی هم حفظ میکرد. این اثبات شده که کسانی که چیزهایی را حفظ میکنند؛ حافظهشان قوی میشود و در یادگیری آنها بسیار موثر است. فکر میکنم دخترم بخشی از موفقیتش را مدیون حفظ قرآن است. نکته دیگر اینکه بشری در حفظ قرآن با کلمات عربی سر کار داشته و این ذهن را فعال میکند. شاید یکی از عواملی که عربی را صد در صد زده همین موضوع آشنایی با قرآن و اصطلاحات عربی بوده باشد.
الگوی شما در پزشکی کیست؟
پروفسور سمیعی.
آیا کسانی هستند که خواسته باشید از آنها به طور ویژه تقدیر و تشکر کنید؟
خیلیها. اول پدر و مادر و خانوادهام، بعد مدیر، معاون و مشاورم (آقای حسینی). همینطور دبیر شیمی سال یازدهم، خانم میر محمدی، البته دبیرهای خوب زیادی داشتم که همیشه هوای مرا داشتهاند. روزی که نتایج کنکور آمد، من تا ساعت دوازده داشتم جواب تلفن میدادم!
نهایت آرزو و هدف شما چیست؟
اهداف انسان که نهایت ندارد…
اما فعلاً دوست دارم یک پزشک بشوم و در حرفه خودم حرفی برای گفتن داشته باشم.
برنامهای برای خارج شدن از کشور دارید؟
بله. با بعضی افراد که صحبت کردهام متوجه شدم اگر که خواسته باشم کارهای پژوهشی انجام دهم، خارج از کشور شرایط مهیاتر است و راحتتر می توانم به این خواستهها برسم.
لطفاً درصدهای کنکورتان را برای خوانندگان ما بگویید؟
ادبیات ۷۳درصد، عربی ۱۰۰درصد، دینی ۹۴درصد، زبان ۶۴درصد، زمینشناسی ۵۴درصد، ریاضی۸۷درصد، زیست ۷۳درصد، فیزیک۷۰درصد، شیمی۷۰درصد.
سخن آخر؟
در کتاب ادبیات سال دهم یک داستان داشتیم به اسم «خیر و شر» که آنها در یک بیابان با هم سفر میکنند و آب فرد خیر تمام میشود. از شر آب میخواهد، و شر در ازای آب چشمهای خیر را طلب میکند و در نهایت آبی هم به او نمیدهد. دختر چوپانی پیدایش می کند و چشمان خیر را درمان میکند. بعداً او دختر پادشاه را درمان میکند و در نهایت پادشاه میشود.
وقتی که روزی دوباره شر را میبیند؛ به شر میگوید:
«تو مرا کشتی و خدای نکشت/ مقبل آن کز که خدای گیرد پشت»
راستش هر وقت کم اوردم با خودم گفتم: «بشرا! یادت باشد مقبل آن کز که خدای گیرد پشت!» حرف آخرم این است.
دو نکته توسط پدر خانم بشری زارعی:
چیزی که من میخواهم به آن اشاره کنم جنبه حمایتی کادر آموزشی اردکان است. واقعا جا دارد من از آنها تشکر کنم. انگیزه، قوه محرک انسان است. اگر انگیزه را از یک انسان بگیرید؛ در حقیقت او را کشتهاید! نه از لحاظ جسمی، بلکه از لحاظ روحی. بارها شده که معلم دخترم با او تماس گرفته… مدیران تماس گرفتهاند… مشاوران تماس گرفتهاند تا جویای احوال و پیگیر پیشرفت او باشند. این موضوع به دخترم خیلی انگیزه میداد. اینکه معلمی شب قبل از کنکور تماس بگیرد و پیشنهاد دهد چه کارهایی انجام دهد و بگوید برای موفقیتت دعا میکنم؛ خیلی به روحیه بچهها و همینطور خانوادهها کمک میکند و من از همین جا به خاطر پیگیریها و حمایتهای کادر آموزشی دخترم، از آنها تشکر میکنم.
نکته دیگر اینکه بشرا جان استعداد خوبی دارد، اما دلیل موفقیت او تلاش و پشتکارش بوده است. استفاده کردن از وقت هم برای او بسیار مهم بود. از هر فرصتی استفاده میکرد و در هر جایی یک تکه کاغذ نصب کرده بود و فرمولها و نکات را روی آنها مینوشت. همین موضوع باعث شد وقتی تلف نکند و به موفقیت برسد. همانطور که حضرت علی علیه السلام می گوید: «اوصیکم بالتقوی و نظم امرکم.»
ارسال نظر