حسن زارعی آخرین چلنگر میبدی:
آنقدر از کودکی سختی کشیده ام که گرما و سرما برایم معنا ندارد
استادکار نداشتم. خیلی به این کار علاقه داشتم. مدام درب مغازه می نشستم و نگاه می کردم. خیلی چیزها را با نگاه یاد گرفتم. بعدها برای خودم مغازه ای زدم.
هر روز که به محل کارم مراجعه می کنم برای بردن دخترم باید از محله محمود آباد عبور کنم. مسیرم از خیابان سعیدی و بعد بلوار نواب صفوی (خ بهزیستی) به طرف خیابان شهید میرباقری است. مغازه ای توجه ام را به خود جلب می کند. مردی که شاید سنش به ۶۰ نرسد اما چهره اش سن او را بیشتر نشان می دهد. به یاد دوران تحصیل خودم که دانش آموز دبیرستان علامه طباطبایی بودم می افتم. در مسیر خانه تا مدرسه از مغازه چلنگری استاد علی که به حسینیه اعظم مهرجرد چسبیده بود باید عبور می کردم. مردی که الان چندین سال است درب مغازه اش بسته و خود نیز به دیار باقی شتافته است. استاد علی در انبر نانوایی حرف اول را در سطح استان می زد. پدرم که نانواست همیشه انبار از استاد علی خریداری می کرد و به همراه خود به کویت می برد. این عوامل انگیزه ای شد تا سوژه گفتگوی خود را این مغازه که شاید تنها مغازه شهرستان باشد قرار دهم و با آخرین بازمانده این صنعت دستی گفتگو کنم.
وارد مغازه اش می شوم. او برای مشتری اش کلنگ درست کرده بود. در روزگاری نه چندان دور مردم برای تامین نیازهایشان به چلنگری روی می آوردند، در میبد نیز چند نفر حرفه شان چلنگری بود افرادی كه حالا یا درقید حیات نیستند و یا آنچنان فرتوت گشته اند كه یارای كاركردنشان نیست.
او خود را حسن زارعی معرفی می کند. دارای ۴ فرزند، ۳ دختر و یک پسر است. تنها پسرش هرگز کار پدر را ادامه نداده است.
آقای زارعی با گرما و دود آتش چه می کنید؟
آنقدر از کودکی سختی کشیده ام که گرما و سرما برایم معنا ندارد.
این را واقعا از چهره چروکیده این مرد می توان فهمید و البته از دستانی که شاید از کف پاهای بسیاری از ماها خشن تر باشد. او کار طاقت فرسایی را برای درآوردن روزی حلال انتخاب کرده. او هر روز به نبرد با فولاد و آهن می پردازد.
چند سال است این کار را انجام می دهید؟
۳۰ سال که به شغل چلنگری مشغولم.
از چه کسی این حرفه را یاد گرفتید؟
استادکار نداشتم. خیلی به این کار علاقه داشتم. مدام درب مغازه می نشستم و نگاه می کردم. خیلی چیزها را با نگاه یاد گرفتم. بعدها برای خودم مغازه ای زدم.
آقای زارعی خود را استاد کار ماهر نمی داند و می گوید حالا یه چیزایی هم درست می کنم. من هنرمند نیستم. برخی وسایل خاصی را به من نشان می دهد و می گوید هنرمند کسی است که این وسایل را درست می کند.
شما چه چیزهایی را درست می کنید؟
میخطویله، میخ سرکج، نیمذرع بزازی، انبر و سیخ و سهپایهی آهنی، قلم، سنبه، چفتو ریزه، تملیک، اسکنه، مقار، درفش، جوالدوز، کلنگ و هرآنچه که قدیم مردم به آن احتیاج داشتند. خیلی از اینها دیگر امروز کاربرد ندارد. الان مردم سراغ بیل، کلنگ، داس، میخ طویله و… را از من می گیرند.
مواد اولیه را از کجا تامین می کنید؟
نیاز اصلی کار من داشتن زغال سنگ است. زغال سنگ های امروزی خاک قاطی آن است و برایم دردسر است.
او می گوید زغال سنگ را از اردکان تهیه می کرده است که فرد مورد نظر فوت کرده است.
می توانید نحوه کارکردن خود را به من نشان دهید؟
برای کار چلنگری فلز بریده شده یا قطع شده به شکل موردنظر را در کوره قرار می دهیم تا داغ و کمی نرم شود. سپس تکه آهن را با انبر گرفته و روی سندان می گذاریم و با چکش روی آن می کوبیم تا شکل افزار مورد نظر را بگیرد.
آقای زارعی از شغلتان راضی هستید؟
بله. من از بچگی این شغل را دوست می داشتم.
درآمدش کفاف زندگیتان را می دهد؟
خدا را شکر. کار خیلی پر خیر و برکتی است. همیشه جیب هایم پر پول است.
خیلی. همیشه درب مغازه ام را می بندم. آخر بعضی ها کار به من سفارش می دهند و مدتها در مغازه ام می ماند. به کلنگ هایی اشاره می کند که برای مردم ساخته و هیچ کدام نیامده اند ببرند. و یا بیل هایی که درست کرده و آن هم همین طور.
چرا فرزندتان کارتان را ادامه نمی دهد؟
من به خاطر اینکه بعضی وقتها همسایه ام از سر و صدا ناراضی می شود در منزلمان یک کوره دیگر ساخته ام. پسرم بعضی وقتها در چکش زدن به من کمک می کند. بعضی کارها که یک ساعت طول می کشد از من می پرسد درآمدش چند است می گویم ۳۵۰۰ تومان. می گوید این کار کفاف زندگی امروز را نمی دهد.
بعد از شما بر سر این مغازه چه می آید؟
به پسرم وصیت کرده ام که بعد از من وسایل را به کسانی که نیاز دارند و می خواهند این کار را ادامه دهند یا گره گشای کارشان است بدهد. او می گوید همه را به عنوان یادگاری نگه می دارم.
صحبت ام را با یکی از آخرین چلنگرهای شهر میبد به پایان می رسانم. صنعتی که شاید تا چند سال دیگر برای شناخت از آن باید به سراغ فضای مجازی رفت و از روی صفحه مانیتور درباره آن آموخت.
كار خوبه خدا درست كنه…..
با سلام
ما حسن زارعی رو به « حسن حاج کریم » میشناسیم و برای ما نمونه مرد آهنین واقعی است نه فیلم .