آیا میتوان رابطهای میان فقه شیعه، مرجعیت و تحزّب برقرار کرد؟
حسین فلاح کارشناس ارشد مدیریتMBA
حزب واژه ای است که مفهوم جریان، گروه و باورهای افراد را در خود دارد. واژه ای است که در قرآن نیز از آن یاد شده است. امروزه در کشورمان حزب بیش از آن که بعنوان یک جریان دینی اسلامی شناخته شود، نهادی بر آمده از اندیشه های سکولار غربی تصور میشود و بیش از […]
حزب واژه ای است که مفهوم جریان، گروه و باورهای افراد را در خود دارد. واژه ای است که در قرآن نیز از آن یاد شده است. امروزه در کشورمان حزب بیش از آن که بعنوان یک جریان دینی اسلامی شناخته شود، نهادی بر آمده از اندیشه های سکولار غربی تصور میشود و بیش از آنکه نمادی دینی باشد، نشان سیاسی را در خود دارد. امّا وجه مشترک هر دو در این است که حزب برخاسته از یک نیازی است که جامعه شناس مشهور، مازلو آن را در سطح سوم از سلسله مراتب نیازهای انسانی قرار داده است. یعنی نیاز اجتماعی انسان. این که فردی تصمیم میگیرد که از فردیت خود بیرون آمده و به موضوع اجتماعی بپردازد و به نوعی در اداره کشور نقشی داشته باشد، یعنی بر آورده شدن یک نیاز فردیاست، که در عین حال میتواند تأمین کننده و تضمین کننده بقاء و پویایی یک جامعه نیز باشد.
در کشور ایران نیز از دههاسال پیش تشکلها و گروههایی بنام حزب فعالیت داشته اند و گاهی نیز منشأ اثرت ارزشمندی در کشور گردیدهاند. لیکن هیچگاه نتوانستهاند جایگاه خود را سازگار با فرهنگ ملی، بومی و دینی – اسلامی قرار دهند.
البته جریان های فکری مذهبی نیز گاهی و حتی در بسیاری از مواقع توانسته اند نقش حزب را در کشور ایفا کنند و حتی در برههای از زمان تأثیری بیش از نقش یک حزب در جامعه داشته اند و اثرات تاریخی ماندگاری را از خود بر جای گذاشتهاند. به طور مثال جنبش تنباکو و فتوای برخاسته از نظر فقهی یک مرجع دینی( آیت ا… میرزای شیرازی) در زمان ناصر الدین شاه قاجار، اگر چه به ظاهر درونمایه حزبی ندارد ولیکن بر آمده از یک تشکل بزرگ اجتماعی و مردمی است، که گرداگرد یک مرجعیت دینی بروز و ظهور یافته است. یا نهضت ملیشدن صنعت نفت که از اتّحاد ملی گراها و مذهبی ها شکل گرفت که در رأس آن دکتر مصدّق و آیت ا… کاشانی به عنوان رهبران و پرچم داران آن، نقش کلیدی را برعهده داشته اند. با این مقدمه گریزی زدیم به حزب و نقش رهبریت مرجعیت دینی، تا شاید ارتباطی منطفی و ایدئولوژیکی میان یک حزب با الگوی ایرانی-اسلامی را باز شناسی نماییم. هدف این است تا نقش احزاب را باز تعریف و متناسب با ساز و کار فرهنگی کشورمان باز آرایی کنیم.
آیا میتوان رابطهای میان فقه شیعه، مرجعیت و تحزّب برقرار کرد؟
در فرازی از بیانات مقام معظم رهبری آمده است: امام صادق(ع) مرد مبارزه بود، مرد علم و دانش بود، مرد تشکیلات بود. مرد علم و دانش بودنش را همه شنیدهاید. محفل درس امام صادق(ع) و میدان آموزشی که آن بزرگوار به وجود آورد، هم قبل از او و هم بعد از او در تاریخ زندگی امامان شیعه بینظیر بود. شبکه حزبی امام صادق(ع) در همه مناطق گسترده بود ازخراسان، ری، اصفهان، عراق، حجاز، مصر، مراکش و همه مناطق مسلمانشنشین که شبکه حزبی ایشان بود. شیعه یعنی شبکه حزبی امام صادق(ع).
اگر نگاهی به ساختار حکومتی ایران پس از اسلام و بویژه پس از تشکیل سلسله صفویه داشته باشیم، درمییابیم مراجع همواره نقش بیبدیلی در رهبری و منسجم نمودن مردم برعهده داشتهاند و در این میان جامعه ایرانی و شیعی همواره مراجع متعددی را به خود دیده و حتی چندین و چند مرجع همزمان مطرح بوده و مقلّدان و پیروان آنها دستورات دینی و شرعی را که در خود، احکام جامع حکومتی را شامل می شده، از آنها میگرفتند و به آن عمل میکردند. این یعنی یک تشکل حزبی که ضمن رعایت اصول و مبانی اسلامی در اداره جامعه نیز فعال بوده است. مثلا مردم با پرداخت وجوهات شرعی به نمایندگان مراجع که در شهرها و مناطق کشور شناخته شده بودند، در عمران و آبادانی و امور آموزشی و اجتماعی مشارکت نموده و زمینه اجرای آن نیز از سوی مراجع و نمایندگان آنها در شهر ها و مناطق کشور فراهم می آمده است.
و حتی در برههای از تاریخ ایران، چند نفر از حاکمان از جمله مؤسس سلسله صفویه(شاه اسماعیل صفوی) و موسس سلسله قاجاریه ( آقا محمدخان قاجار) در مرتبه اجتهاد و مرجعیت نیز بودهاند که بررسی ویژگی های زمامداری آنها و شناخت نقاط قوت وضعف شان میتواند در بهبود جریان مردم سالاری دینی مفید وموثر واقع شود.
نکته قابل توجهی که امروزه در امور کشورداری مطرح است عدم تمرکز در امور تصدّیگری توسط دولتها است و حتی تأکید بر اینست که بجز امور حاکمیتی بخش های اجرایی در دست مردم باشد. یعنی همان چیزی که امروز از آن به عنوان مدیریت کلان و راهبردی نام برده میشود. یعنی فراهم نمودن جهت و مسیر حرکت و برقراری شرایط لازم برای آن توسط حکومت و سپردن امور اجرایی و حتی نظارتی بدست مردم.
اما نکتهای چالشی در این میان وجود دارد و آن عدم برقراری یک پیوند ساختاری مناسب میان مرجعیت و حاکمیت است که متأسفانه غلبه تاریخی جدایی دین از سیاست در سدههای گذشته و گسست میان حاکمان و پادشاهان با مرجعیت موجب شده است که این نقطه قوّت که برخاسته از آموزههای دینی است همواره با فاصله زیادی با حاکمیت، حرکت کند تا از گزندهایی که از ناحیه حاکمان غیر دینی متوجه آن میشده است به دور بماند. البته ناگفته نماند که همین دوریگزینی، گاهی از سوی حاکمان نیز وجود داشته است تا به گمان خودشان از تحجّر و عقب ماندگی جامعه جلوگیری نمایند که شاید تا حدودی ناشی از کندی حرکت و عدم پویایی لازم در بحث های فقهی بوده است. اگر چه عالمان شیعی در دوره های مختلف همواره سعی در پویا نمودن و به روز نمودن خود و جامعه داشتهاند.
نکتهی دیگری که از آن میتوان به عنوان یک چالش نام برد، کم توجهی به علوم انسانی، در نظام آموزشی کشور و بدنبال آن نبود نظریه پرداز و یک مرجع علمی و دینی در راس هرم احزاب در ایران است. دانشگاه ها وحوزه ها می بایست در این زمینه، اندیشمندان و صاحب نظران برجسته ای را به جامعه تحویل دهند و با رویکردی نوین و تلفیقی و با مد نظر قراردادن مباحث جامعه شناسی، روان شناسی، مردم شناسی، علوم سیاسی و … توان علمی و عملی خود را در مدیریت و اداره نظام حاکمیتی افزایش دهند بگونهای که وحدت حوزه و دانشگاه تنها به شعار نباشد بلکه محصول این وحدت در حوزه های نظری اندیشمندان و عالمانی باشد که در سطح ملی و جهانی صاحب ایده و اندیشه باشند نظیر آنچه که در زمان امام جعفر صادق(ع) نمود عینی یافت. در این صورت است که احزاب نیز میتوانند دارای پشتوانههای علمی و نظری در مسائل کلان سیاسی، فرهنگی و اقتصادی باشند.
امام صادق(ع) یک تشکیلات عظیمی از مؤمنان و طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود. تشکیلات یعنی چه؟ یعنی این که وقتی امام صادق(ع)اراده میکند آن چه را که او میخواهد تا مردم بدانند، نمایندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام به مردم میگویند تا بدانند. یعنی از همه جا وجوهات و بودجه برای ادارهی مبارزه سیاسی عظیم آل علی جمع کنند. یعنی وکلا و نمایندگان او در همهی شهرها باشند که پیروان امام صادق(ع) به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و همچنین تکلیف سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند.(بیانات مقام معظم رهبری۱۴/۶/۱۳۵۹)
پس اگر حزب را تنها به معنای سیاسیاش بخواهیم و به رسمیت بشناسیم، آن چیزی میشود که امروزه میتوان تعبیر حزب گریزی را از آن داشت چرا که تودههای مردم چندان روی خوشی به آن نشان نمیدهند و دلیل آنهم نه در متن جامعه بلکه درون حزب نهفته است. اگر یک حزب نتواند از پشتوانه های نظری و عقیدتی کارآمد بهرهمند گردد و از کادرآموزشی و مدیریتی لازم برخوردار نباشد توده مردم چندان رغبتی به آن نشان نخواهند داد چرا که ارتباط و پیوند لازم در سطوح مختلف جامعه برقرار نشده و مردم چیزی از واقعیت یک حزب در زندگی اجتماعی خویش احساس نمیکنند. پس در ساختار حزبی و نخست در رأس هرم آن باید شخص و یا اشخاص صاحب نظر و اندیشمند و در بدنه اجرایی و در سطوح میانی و عملیاتی نیز کادر اجرایی و مدیریتی حضور داشته باشد. باید بپذیریم که جامعه ما در دین و مذهب با کشورهای دیگر متفاوت است و لازم است احزاب نیز با بافت و زمینهی فرهنگی و دینی کشور سازماندهی شوند. شاید در وهله اول مقاومتهایی از سوی برخی صورت گیرد اما همانطور که جمهوری اسلامی ایران توانست پیوند میان رهبری و مرجعیت را در سطح کلان برقرار نماید در سطح احزاب نیز میتوان چنین پیوندی را برقرار نمود. آنچه که بطور کلی میتوان به آن اشاره کرد اینست که حزب باید از یک نهاد صرفاً سیاسی به یک نهاد تأثیر گذار در حوزه های نظری و اجرایی تبدیل گردد و با محوریت نظریه پردازان و اندیشمندان اسلامی در بالاترین رأس هرم و با برخورداری از فردی مجتهد در حدّ و تراز یک مرجع دینی، وزن و اعتبار حزب را افزایش داد و در این صورت میتوان توده های مردمی را همسو و هماهنگ با اهداف حزب به تکاپو در آورده و پیوند بدنه اجرایی و مدیریتی حزب در سطوح مختلف با مردم را برقرار نمود و بدین گونه احزاب میتوانند نقش واسطه میان حکومت و مردم را بر عهده بگیرند و ضمن انتقال خواسته های مردم به دولتمردان، سیاستها و برنامههای دولت را نیز به مردم بگویند. در این صورت کارکرد حزب میتواند موجب تقویت پایههای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کشور شده و باعث پررنگ شدن نقش مردم در جامعه میگردد.
ارسال نظر